تأملی در فرآیند تصویب «آیین‌نامه کمیسیون عفو و تخفیف»

بسمه تعالی

در صحبتی که با یکی از دوستان داشتیم، بحث به این‌جا کشید که بند ۱۱ اصل ۱۱۰ قانون اساسی مبنی بر «عفو یا تخفیف مجازات محکومیت در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رییس قوه قضاییه» چگونه و بر اساس چه ضوابطی باید اعمال شود؟ با توجه به اینکه این بند مصداق عفو خصوصی است و باید به صورت شخصی و مصداقی اعمال شود، آیا امکان آن هست که برای آن آیین‌نامه و قاعده وضع کرد؟ و مثلاً اعلام کرد که «هر کس واجد شرایط کذا بود، مشمول عفو خواهد شد»؟ کاری به نتیجه‌ی این بحث ندارم؛ چرا که بحثی مستوفی و مطوّل می‌طلبد.

نکته‌ای که توجه ما (من و دوست عزیز) را به خودش جلب کرد، سیر تحول آیین‌نامه‌های عفو و بخشودگی بود. تحولی که از یک جهت حیرت برانگیز بود! تحول و اصلاح این آیین‌نامه‌‌ها و حتی تغییر نام آن، کار را به جایی کشاند که ما متوجه نشدیم دقیقاً چند بار این آیین‌نامه اصلاح شده و یا به طور کامل تغییر پیدا کرده است. حتی به موردی برخوردیم که اصلاحات کلی به فاصله ۴ ماه از تصویب آیین‌نامه قبلی انجام شده بود!

اما نکته‌ای که از همه جالب‌تر به نظر رسید، اقدامی بود که رئیس قوه قضائیه سابق نسبت به آیین‌نامه مصوب رهبری انجام داده بود. در سال ۱۳۷۳ آقای محمد یزدی -رئیس اسبق قوه قضائیه- آیین‌نامه‌ای را تحت عنوان «آیین ‌نامه کمیسیون عفو و بخشودگی‌» تهیه کرده و به محضر رهبر انقلاب ارسال می‌کند و ایشان نیز آیین‌نامه مزبور را امضاء و تصویب می‌کنند. ماده ۱۵ مصوبه مزبور هم تصریح کرده «این آیین نامه در ۱۵ ماده و ۸ تبصره درتاریخ ۱۹/۹/۱۳۷۳ توسط ریاست قوه قضائیه به محضر مقام معظم رهبری پیشنهاد و مورد تصویب معظم له قرار گرفت». این آیین‌نامه‌ سالها بدون تغییر اجرا می‌شد، تا اینکه در سال مرداد ۱۳۸۷، آقای سیدمحمود هاشمی شاهرودی -رئیس سابق قوه قضائیه- تصمیم به اصلاح این آئین‌نامه می‌گیرند و رأساً آیین‌نامه جدید را تدوین و تصویب کرده و آیین‌نامه‌ی مصوب رهبری را نسخ می‌کنند! بر اساس ماده ۳۰  «این آیین نامه در ۴ فصل و ۳۰ ماده و ۳ تبصره در تاریخ ۱۶/۵/۱۳۸۷مورد تصویب رئیس قوه قضاییه قرار گرفت. از تاریخ تصویب این آیین نامه، آیین نامه کمیسیون عفو و بخشودگی مصوب ۱۹ آذر ۱۳۷۳ملغی است.» آقای هاشمی شاهرودی مجددا به فاصله ۴ ماه آیین‌نامه مزبور را اصلاح کلی کرده و دوباره  بر نسخ مصوبه رهبری تأکید می‌کند! به موجب ماده ۳۱ آیین‌نامه جدید «این آئین‌نامه در ۴ فصل و ۳۱ ماده و ۴ تبصره در تاریخ ۱۲/۹/۱۳۸۷موردتصویب رئیس قوه قضائیه قرار گرفت. از تاریخ تصویب این آئین‌نامه، آئین‌نامه کمیسیون عفو و بخشودگی مصوب ۱۹ آذر ۱۳۷۳ و آئین‌نامه کمیسیون عفو، تخفیف و تبدیل مجازات مصوب ۱۶ مرداد ۱۳۸۷ ملغی است.»

نکته قابل تأمل در این اصلاحات مکرر، ابهام در رعایت سلسله مراتب مراجع مقررات‌گذاری است. این از اصول مسلم تقنین و وضع آیین‌نامه است که هر مرجع در چارچوب ضوابط وضع شده توسط مرجع بالاتر حق وضع مقررات دارد و طبیعتاً صلاحیت نسخ مصوبات مراتب مافوق را نخواهد داشت. طبق اصول ۵۷، ۱۱۰ و  ۱۵۷ قانون اساسی، رهبری در مرتبه‌ای بالاتر از رئیس قوه قضائیه قرار دارد و چنانچه -به هر دلیل- مصوبه‌ای را ابلاغ کنند، رئیس قوه‌ی قضائیه صلاحیت نسخ آن را نخواهد داشت؛ مگر آنکه برای این اقدام مجوز لازم را از رهبری اخذ کرده باشد. به همین دلیل، چنانچه رئیس قوه قضائیه وقت، بدون اذن رهبری، مصوبه ایشان را نسخ کرده و وضع آیین‌نامه کرده باشند، با اصول حقوقی ناسازگار به نظر می‌رسد. اما چنانچه ایشان با اذن رهبری -کتبی یا شفاهی- دست به این اقدام زده باشند، ضروری بود تا در ماده پایانی آیین‌نامه‌های جدید، به این اذن اشاره می‌کردند.


«تولد جمهوری های اسلامی عربی»

بسمه تعالی

این مقاله را به پیشنهاد دوستانِ عزیز «سوره اندیشه» نوشتم و در آخرین شماره این ماهنامه منتشر شد. این بار هم هر چه تلاش کردم نتوانستم پا در کفش حقوق عمومی ها نکنم. منتظرم ببینم که چه زمانی صبر دوستان حقوق عمومی لبریز می شود و ...! در این مقاله سعی کرده ام موانع -عمدتاً نظری- تبدیل شدنِ «انقلابهای عربی» به «جمهوری اسلامی» را بررسی کنم. به همین جهت مبانی فکری قانون اساسی ایران را با مبانی فکری حاکم بر این کشورها بررسی کردم که آیا قابل تطبیق هستند یا خیر. سپس جایگاه نهاد دین در این کشورها را با وضعیت ایران مقایسه کردم.

مواردی که به عنوان موانعِ پیش روی انقلابهای عربی برای «جمهوری اسلامی» شدن مطرح شده اند عبارتند از: ۱. عدم طی فرآیند لازم برای بلوغ انقلاب؛ ۲. نظریه های مشروعیتِ عامه (اهل سنت)؛ ۳. بی توجهی به ضمانت اجراهای قانونی برای اجرای شریعت؛ ۴. وابستگی نهادِ روحانیتِ (اهل سنت)؛ ۵. فضای تبلیغاتی سنگین علیه جمهوری اسلامی ایران.

هر چند موضوع این یادداشت ذهنم را مدتها مشغول کرده بود، اما عملاً آنرا در مدت کوتاهی نوشتم. این را گفتم که توجیهی بر نقائص قلمی و نظری آن ارائه کرده باشم. حتی من عنوانی برای مقاله انتخاب نکردم و بدون عنوان ارسال کردم. دوستان «سوره» زحمت کشیدند و نامی برای این نوزاد گذاشتند. دستشان درد نکند. نام خوبی هم گذاشتند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن.۱ این سومین مقاله/یادداشت من در سوره اندیشه است.
پ.ن.۲ اصل مقاله در
ادامه مطلب آمده است. دوستان «امت اسلامی» هم لطف کرده و بازنشر کرده اند.
پ.ن.۳ ارجاع مقاله: سلمان عمرانی، «تولد جمهوری های اسلامی عربی»، ماهنامه سوره اندیشه، شماره ۵۶ و ۵۷، بهمن و اسفند ۱۳۹۰، صفحه ۱۴۲

 

ادامه نوشته

در جمهوری اسلامی، قانونگذار کیست؟

بسمه تعالی

مقاله ای که در ادامه این پست قرارگرفته، مقاله ای است که نوروز امسال برای دور جدید ماهنامه سوره اندیشه نوشتم و در شماره اخیر آن منتشر شد. این مقاله عملاً پا در کفشِ دوستان حقوق عمومی کرده(!) و ماهیت تقنین در نظام سیاسی جمهوری اسلامی را مورد بازاندیشی قرار داده است. دغدغه اصلی که در آن مورد توجه واقع شده این است که : درست است که جمهوری اسلامی در چهارچوب ادبیاتِ حقوقی-سیاسی رایج در جهان تشکیل شد و نهادهای آن را به عاریه گرفت، اما دارای مبانی ۱۰۰٪ متفاوت و حتی متضاد با آن نظامهای سیاسی بود. این تضاد مبانی و اشتراک الفاظ و نهادهای سیاسی-حقوقی، موجب شده که بسیاری از تحلیلگران حقوقی و سیاسی، همه ی آثار و تبعاتی که بر نهادهای سیاسی در غرب هست را برای نهادهای جمهوری اسلامی نیز حمل کنند؛ که نتیجه آن احساسِ تناقض و دوگانگی در نظام سیاسی شده است.

این مقاله با درک این مساله به سراغ به تحلیل ماهیت نهاد تقنین در جمهوری اسلامی رفته و این پرسش را مطرح کرده که: در جمهوری اسلامی، چه کسانی، به نمایندگی از چه کسانی دست به قانونگذاری می زنند؟ در نظام لیبرالی، نمایندگان پارلمان به نیابت از مردم -به عنوان منشاء مشروعیت- دست به قانونگذاری می زنند. آیا در ایران این نمایندگان مجلس هستند که قانون را برای همگان الزام آور می کنند؟ آیا منشاء التزام مردم به قوانین، تصویب نمایندگان است؟ نمایندگان این حق را از چه کسی کسب کرده اند؟ از مردم؟ یا از ولی فقیه؟

برای پاسخ به این سوال، کوشیده شده تا ابتدا تئوری های نمایندگی در فلسفه سیاسی مورد مطالعه قرار گیرد و سپس، با توجه به مبانی نظری و قانون اساسی جمهوری اسلامی، به سوالات فوق پاسخ داده شود.

از هر گونه نقد - منصفانه و غیرمنصفانه! - استقبال می کنم.

منبع مکتوب مقاله : 
سلمان عمرانی، قانونگذار کیست؟ ماهنامه سوره اندیشه، شماره ۵۰ و ۵۱ (شماره ۳ دور جدید)، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۰، صفحه ۱۱۰

ادامه نوشته

تاملاتی بر دادگاه رسیدگی به وقایع پس از انتخابات

بسمه تعالی

۱. دو هفته پیش بود که مهدی قمصریان با من تماس گرفت و گفت که شماره جدید هفته نامه پنجره به ماجرای کهریزک و دادگاه رسیدگی به وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری خواهد پرداخت و از من خواست تا مطلبی حقوقی و در عین حال ساده و روان برایشان بنویسم. هفته نامه پنجره، یک مجله خبری-تحلیلی در قالب ظاهری و محتوایی نیوزویک و شهروند است که با گرایش اصولگرایی منتقد و با مدیرمسوولی علیرضا زاکانی منتشر می شود.

۲. مطلب من، با اندکی جرح و تعدیل منتشر شد که قابل قبول بود؛ اما عنوان مقاله مورد نظر من نبود. من «تاملاتی بر دادگاه رسیدگی به وقایع پس از انتخابات» را پیشنهاد کرده بودم، اما دوستان عنوان دیگری را برگزیدند: «غیبت سردسته ها، محاکمه ابزارها»!

عکس روی جلد شماره 11 هفته نامه پنجره

۳. نکته بسیار جالب این که، من در مقاله ام از انتشار وقایع دادگاه از سیما و خبرگزاریهای رسمی و غیررسمی و نقض تبصره ۱ ماده ۱۸۸ قانون آیین دادرسی کیفری به شدت انتقاد کرده ام، اما دوستان مجله پنجره علیرغم این انتقاد، تصاویر متهمان را در جریان رسیدگی به اتهامات را به عنوان تصویر خبری برگزیدند(!) که برای من اصلا قابل قبول نبود. اگر دوستان از من یک استمزاجی در مورد تصویر تزیینی می کردند، من تصاویری از دادگاه را با خطهای مشکی بر چهره متهمان و با چهره های شطرنجی پیشنهاد می کردم تا رویه موجود در مورد سایر متهمان را یادآوری کرده باشم.

۴. متن مقاله را در ادامه مطلب ببینید و اگر نظرتان را هم برایم بنویسید ممنون می شوم.

 

ادامه نوشته

تحلیل حقوقی قطع پیامک ها

بسمه تعالی

باز هم سیستم پیامک قطع شد!
و باز هم اعلام شد که علت آن نامعلوم است!
جالب آن که هفته پیش به شوخی برای دوستانم پیامک فرستادم که با توجه به احتمال قطع پیامک در آستانه 18 تیر، عید مبعث پیامبر (ص) را تبریک عرض می کنم...

مشخص نیست رویه بی‌قانونی در کشور -که به فرموده امام(ره) و رهبری عزیز، تخلف از قوانین کشور حرام شرعی نیز هست- تاکی می خواهد ادامه داشته باشد؟ مستند متولیان ارتباطات کشور برای این اقدامشان چیست؟ توجیه قانونی این اقدام چیست؟

جالب اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی این مساله را از نظر قانونی کاملا روشن کرده است و علیرغم این وضوح، بی آنکه توضیح کافی ارائه شود، حق مردم در ارسال نامه و پیام نادیده گرفته می شود.
اصل 25 قانون اساسی اصل بسیار شفافی است. بر اساس این اصل «بازرسی و نرساندن نامه ها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افضای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.»

در این اصل چند نکته مرتبط با این مساله وجود دارد:
اول اینکه بازرسی نامه ها ممنوع است
دوم آنکه نرساندن آنها نیز ممنوع است
سوم و مهمتر اینکه تخطی از این اصل تنها با تصویب قانون ممکن است و نه حتی صرف حکم قاضی.
علیهذا بر اساس این اصل دولت موظف است برای قطع پیامک، قانون لازم را در مجلس به تصویب برساند و مجاز نیست راساً و با توجه حفظ امنیت، حق شهروندان خود را در ارسال مباح پیام و نامه (در شکلهای مختلف آن نظیر نامه کاغذی، نامه الکترونیکی، پیامک،...) محدود نماید.

حال سوال این است که
۱- علیرغم این تصریح، به چه مستند قانونی -و حتی شرعی- دستور توقف سامانه پیامک صادر شده است؟
۲- چه کسی پاسخگوی این اقدام است؟
۳- با توجه به نبود دادگاه قانون اساسی در کشور، آیا شورای نگهبان مرجع شکایت از این نهادها است و آیا این شورا صلاحیت رسیدگی به این مساله (من باب تفسیر قانون اساسی) را دارد یا خیر؟
۴- و در صورت وجود صلاحیت، ضمانت اجرای نظر شورا چیست؟
۵- آیا با توجه به اصول 34 (حق مسلم دادخواهی) و اصل 167 (الزام قاضی به رسیدگی) می توان به محاکم قوه قضاییه مراجعه کرد و نسبت به این اقدام شکایت کرد؟
۶- آیا رئیس جمهور به استناد اصل ۱۱۳ مبنی بر مسوولیت اجرای قانون اساسی موظف به روشن ساختن مستندات وضعیت پیش آمده نیست؟

اینها سوالات بسیار مهمی است که اگر نهادهای حاکمیتی پاسخ درخوری برای آن پیدا نکنند، دولت همچنان در معرض اتهام نقض جدی قانون است. البته شاید پاسخی برای آن ارائه شود و آن استناد به اصل ۱۷۶ است. اگر پاسخ چنین باشد، یک سری سوالات جدید مطرح می شود که باید به آنها هم پاسخ مناسب و اقناع کننده ارائه شود.

 

آیین نامه داخلی شورای نگهبان

بسمه تعالی

چندی پیش در جریان یک کار مطالعاتی به دنبال آيين نامه داخلی شورای نگهبان بودم که دیدم تنها در یکی دو سایت غیر حقوقی بدان اشاره شده است؛ فلذا لازم دیدم حداقل یک وبلاگ حقوقی آنرا در اختیار پژوهشگران حقوقی قرار دهد. در اینجا هم در یک صفحه مجزا از نوشته‌‌های روزانه وبلاگ، يک آدرس مستقل به این آیین نامه اختصاص داده شده است:

 آیین نامه داخلی شورای نگهبان

متن کامل سياستهای کلی اصل 44 و ابلاغيه رهبر انقلاب


متن ابلاغیه رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص سياست‌های كلی اصل ۴۴

ديدار مسوولان اجرای سياست اصل44 با رهبر معظم انقلاب اسلامی

سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مطابق بند ۱ اصل ۱۱۰ ابلاغ می‌گردد لازم است نکاتی را در این زمینه یادآور شوم: 
    ۱ـ اجرای این سیاست‌ها مستلزم تصویب قوانین جدید و بعضاً تغییراتی در قوانین موجود است؛ لازم است دولت و مجلس محترم در این زمینه با یکدیگر همکاری نمایند.
    ۲ـ نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام بر حسن اجرای این سیاستها با اتخاذ تدابیر لازم و همکاری دستگاههای مسئول و ارائه گزارشهای نظارتی هر سال در وقت معین مورد تاکید است.
    ۳ـ در مورد «سیاست‌های کلی توسعه بخش‌های غیردولتی از طریق واگذاری فعالیت‌ها و بنگاه‌های دولتی» پس از دریافت گزارش‌ها و مستندات و نظریات مشورتی تفصیلی مجمع راجع به رابطه خصوصی‌سازی با هریک از عوامل ذیل اصل ۴۴، نقش عوامل مختلف در ناکارآمدی بعضی از بنگاه‌های دولتی، آثار انتقال هر یک از فعالیت‌های صدر اصل ۴۴ و بنگاه‌های مربوط به بخش‌های غیردولتی، میزان آمادگی بخش‌های غیردولتی و ضمانت‌ها و راه‌های اعمال حاکمیت دولت، اتخاذ تصمیم خواهد شد. انشاءالله.
سيد علی خامنه ای
۱۳۸۵/۳/۱
توقيع رهبر انقلاب اسلامی

سیاست‌های کلی اصل۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران 
با توجه به ذیل اصل ۴۴ قانون اساسی و مفاد اصل ۴۳ و به منظور
شتاب بخشیدن به رشد اقتصاد ملی ،
گسترش مالکیت در سطح عموم مردم به منظور تأمین عدالت اجتماعي،
ارتقاء کارایی بنگاه‌های اقتصادی و بهره‌وری منابع مادی و انسانی و فناوري،
افزایش رقابت‌پذیری در اقتصاد ملي،
افزایش سهم بخش‌های خصوصی و تعاونی در اقتصاد ملي،
کاستن از بار مالی و مدیریتی دولت در تصدی فعالیت‌های اقتصادي،
افزایش سطح عمومی اشتغال،
تشویق اقشار مردم به پس‌انداز و سرمایه‌گذاری و بهبود درآمد خانوارها.
مقرر می‌گردد:
. . .

مشاهده متن کامل سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی
سايت اطلاع رسانی اصل ۴۴ قانون اساسی
اصل ۴۴ قانون اساسی
سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با دست اندرکاران اجرای سیاست های کلی اصل ۴۴

ادامه نوشته