بسمه تعالی

۱. دو هفته پیش بود که مهدی قمصریان با من تماس گرفت و گفت که شماره جدید هفته نامه پنجره به ماجرای کهریزک و دادگاه رسیدگی به وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری خواهد پرداخت و از من خواست تا مطلبی حقوقی و در عین حال ساده و روان برایشان بنویسم. هفته نامه پنجره، یک مجله خبری-تحلیلی در قالب ظاهری و محتوایی نیوزویک و شهروند است که با گرایش اصولگرایی منتقد و با مدیرمسوولی علیرضا زاکانی منتشر می شود.

۲. مطلب من، با اندکی جرح و تعدیل منتشر شد که قابل قبول بود؛ اما عنوان مقاله مورد نظر من نبود. من «تاملاتی بر دادگاه رسیدگی به وقایع پس از انتخابات» را پیشنهاد کرده بودم، اما دوستان عنوان دیگری را برگزیدند: «غیبت سردسته ها، محاکمه ابزارها»!

عکس روی جلد شماره 11 هفته نامه پنجره

۳. نکته بسیار جالب این که، من در مقاله ام از انتشار وقایع دادگاه از سیما و خبرگزاریهای رسمی و غیررسمی و نقض تبصره ۱ ماده ۱۸۸ قانون آیین دادرسی کیفری به شدت انتقاد کرده ام، اما دوستان مجله پنجره علیرغم این انتقاد، تصاویر متهمان را در جریان رسیدگی به اتهامات را به عنوان تصویر خبری برگزیدند(!) که برای من اصلا قابل قبول نبود. اگر دوستان از من یک استمزاجی در مورد تصویر تزیینی می کردند، من تصاویری از دادگاه را با خطهای مشکی بر چهره متهمان و با چهره های شطرنجی پیشنهاد می کردم تا رویه موجود در مورد سایر متهمان را یادآوری کرده باشم.

۴. متن مقاله را در ادامه مطلب ببینید و اگر نظرتان را هم برایم بنویسید ممنون می شوم.

 


«غیبت سردسته ها، محاکمه ابزارها»

هفته نامه پنجره، شماره ۱۱، شهریور ۸۸
سلمان عمرانی
هنگامي كه اولين جلسه رسيدگي به «اتهامات» وقايع پس از انتخابات رياست‎جمهوري از شبكه‎‎هاي مختلف تلويزيون پخش شد، سيل تماس‎ها و ايميل‎ها و يادداشت‎ها بود كه در ميان بدنه نخبه و حقوقي كشور سرازير شد و سؤالات و ابهامات جدي را درباره ابعاد مختلف اين دادگاه مطرح ساخت. نحوه برگزاري جلسه دادگاه، اظهارات عجيب متهمان در دفاع از خود و در كنفرانس خبري پس از آن، كيفرخواست تهيه شده از سوي دادستان، و تغييرات فيزيكي در جثه برخي متهمان، از جمله برخي از اين ابهامات بود. هرچند كه پخش تلويزيوني دادگاه وقايع پس از انتخابات، در اولين نگاه، خاطره دادگاه رسيدگي به جرايم غلامحسين كرباسچي را زنده كرد، اما تفاوت‎هاي زياد ميان اين دو دادگاه، چه از نظر ماهوي و چه از نظر شكلي، پرونده جديدي در برابر نظام قضايي گشود تا قوه قضاييه بتواند عملكرد خود را در اقامه عدل و اجراي قانون به داوري بنشيند. در اين نوشتار، كوشيده شده تا برخي خلاء‎‎هاي موجود در روند رسيدگي اين دادگاه، مورد بررسي قرار گرفته و راه براي مديران تازه‎نفس و جوان قوه قضاييه براي اصلاح آن هموارتر شود.

1- جرم سياسي و هيئت‎منصفه مفقوده
طبق اصل صدوشصت‎ونه قانون اساسي، رسيدگي به جرايم سياسي و جرايم مطبوعاتي، بايد به‎صورت علني و با حضور هيئت‎منصفه باشد. نگارندگان قانون اساسي جمهوري‎اسلامي -به‎ويژه شهيد دكتر بهشتي- با توجه به تسلط عميقي كه بر نظام‎هاي حقوقي اسلامي و معاصر داشتند، با ذكاوت تحسين‎برانگيزي، نظام قضايي كشور را ملزم كردند كه رسيدگي به جرايمي كه داراي ماهيت سياسي هستند و به نوعي، جرم عليه حاكميت سياسي كشور محسوب مي‎شوند، بايد با حضور جمعي از اهل نظر برگزار شود و رأي دادگاه بايد مستند به نظر آنان باشد. در جرايم سياسي به جهت تفاوت‎هاي فكري افراد و برداشت‎‎هاي گوناگون آن‎ها از يك پديده واحد، همواره اين احتمال وجود دارد كه قاضي صادركننده رأي، بر اساس نگرش سياسي فردي خود دست به صدور رأي زده و متهم را محكوم يا تبرئه سازد. همچنين از نظر دستگاه‎هاي متولي نظم عمومي كشور، همواره اين نگاه وجود دارد كه بسياري از رفتار‎هاي سياسي داراي ماهيت مجرمانه بوده و ضروري است تا برخورد شديد و غليظي با آن‎ها صورت گيرد. همين نگاه‎‎هاي متفاوت بين افراد جامعه و حاكميت، در ميان قضات نيز قابل مشاهده است و در نهايت موجب خواهد شد تا احكام متفاوتي درخصوص مسايل مرتبط با حاكميت صادر شود. گاه ممكن است قاضي با سعه صدر نقد تند وارد بر شخص رييس‎جمهور را مصداق نقد سازنده سياسي دانسته و گاه ممكن است با تنگ نظري، اندك نقدي بر مدير كل يك نهاد حاكميتي را مصداق ماده ششصدونه قانون مجازات اسلامي بداند.
بر همين مبنا، قانون اساسي نظام قضايي را مكلف كرده كه به جرايم سياسي تنها با حضور هيئت‎منصفه رسيدگي كند تا رأي صادره بر عليه متهم، برآوردي از خرد جمعي و وجدان عمومي جامعه باشد. در اين صورت، تشخيص مصداق -و نه تشخيص حكم- به‎عهده اعضاي هيئت‎منصفه خواهد بود و آن‎ها هستند كه تشخيص مي‎دهند كه به‎عنوان مثال رفتار ارتكابي مصداق اقدام عليه نظام است يا خير.
با همه اين احوال، علي‎رغم اين الزام قانون اساسي، تاكنون در اجراي بند دوم اصل صدوپنجاه‎وهشت قانون اساسي مبني بر «تهيه لوايح قضايي متناسب با جمهوري‎اسلامي» كوتاهي صورت گرفته و لايحه قضايي مربوط به تعريف جرم سياسي و نحوه انتخاب و شرايط و اختيارات هيئت‎منصفه به مجلس شوراي اسلامي ارايه نشده است. اگر چه مديريت سابق قوه قضاييه در دوره‎‎هاي مختلف كوشش‎هايي را در خصوص تعريف جرم سياسي به‎عمل آورد، اما به‎نظر مي‎رسد كه اين تلاش‎ها ثمره‎اي را در پي نداشته و همچنان متهمان به جرايم سياسي و اقدام عليه نظام سياسي كشور از حق اساسي خود مبني بر محاكمه در حضور هيئت‎منصفه محروم هستند. به نظر مي‎رسد، متهمان وقايع پس از انتخابات نيز - با توجه به سياسي بودن عمده اتهامات آن‎ها - از جمله زيانديدگان جديد اين تعلل و كوتاهي بوده و بار مسئوليت رياست جديد قوه قضاييه در تهيه لايحه، جرم سياسي را دو چندان مي‎كند. ناگفته پيداست كه تعلل در تهيه اين لايحه، پس از گذشت سي‎سال از تصويب قانون اساسي، علاوه بر مسئوليت حقوقي، متضمن مسئوليت شرعي نقض قوانين نظام جمهوري‎اسلامي و مسئوليت مدني در قبال متضرران از فقدان هيئت‎منصفه خواهد بود.

2- پخش تلويزيوني؛ نقض قانون و شرع
هنگامي كه مجلس شوراي اسلامي، قانون «آيين دادرسي دادگاه‎هاي عمومي و انقلاب در امور كيفري» را در سال هفتادوهشت به تصويب رساند و فقهاي برجسته شوراي نگهبان بر عدم مغايرت آن با شرع مقدس صحه گذاشت، ديگر هيچ‎جاي ترديدي باقي نماند كه التزام به اين قانون، در حكم التزام به احكام ا... است و نقض آن نيز نقض احكام ا... خواهد بود؛ چراكه به نص فتواي امام خميني(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامي، تخلف از قوانين نظام اسلامي ولايي، مغاير شرع است و حرام.
در همين قانون، ماده‎اي پيش‎بيني شده كه بر اساس تبصره يك آن «... خبرنگاران رسانه‎‎ها مي‎توانند با حضور در دادگاه، از جريان رسيدگي گزارش تهيه كرده و بدون ذكر نام يا مشخصاتي كه معرف هويت فردي يا موقعيت اداري و اجتماعي شاكي و مشتكي عنه باشد، منتشر نمايند. تخلف از حكم قسمت اخير اين تبصره در حكم افتراء است.» (ماده صدوهشتادوهشت)
براساس همين تبصره است كه مطبوعات و تلويزيون هنگامي كه گزارشي از يك جرم يا جنايت را منتشر مي‎نمايند، اقدام به مشجر كردن و يا سياه نمودن چهره متهم كرده و سعي مي‎كنند در گزارش خود از حروف اول نام افراد به جاي نام اصلي آن‎ها استفاده كنند. اين الزام قانوني، علاوه‎بر مباني جرم‎شناختي متعدد (نظير نظريه برچسب‎زني Labeling) داراي مباني عميق اسلامي در‎خصوص حفظ حرمت و آبروي مسلمانان و انسان‎هاست. متهمي كه هنوز جرمش در دادگاه ثابت نشده و تنها برخي اتهامات از سوي دادستان بر ضد وي مطرح گرديده است، از نظر حرمت اسلامي، هيچ تفاوتي با ساير انسان‎هاي مؤمن حاضر در اجتماع نداشته و دادگاه و مأموران انتظامي و همه افراد مرتبط با وي موظفند تا در جهت حفظ آبروي او تلاش كنند، چه اين‎كه هنوز قاضي اسلامي حكمي درخصوص وي صادر نكرده و چه بسا متهم مزبور در جريان دادرسي تبرئه گردد. بر همين اساس بود كه رهبري معظم انقلاب اسلامي هم در نمازجمعه بيست‎ونهم خرداد هشتادوهشت رييس‎جمهور را به‎دليل نام بردن از افرادي كه جرمشان در دادگاه ثابت نشده، مورد عتاب قرار دادند.
علي‎رغم همه اين توجيهات و مباني قانوني و اسلامي، صدا و سيما با همكاري خبرگزاري‎هاي رسمي و نيمه‎رسمي كشور به پوشش كامل خبري وقايع دادگاه پرداخته و بدون توجه به تبصره يك ماده صدوهشتادوهشت قانون آيين دادرسي كيفري، با فراغ‎بال و بدون ترس از تعقيب كيفري جرم افتراء (ماده ششصدونودوهفت قانون مجازات اسلامي) و عقوبت الهي ناشي از نقض حرمت مسلمان، فيلم مفصل آن را منتشر ساختند، به نحوي كه كمتر شهروندي را مي‎توان مشاهده كرد كه بخشي از اين تصاوير را مشاهده نكرده باشد! جالب‎تر آن كه صدا و سيما و خبرگزاري‎هاي مزبور، متن كيفرخواست تهيه شده عليه اين افراد را در تمام بخش‎هاي خبري و صفحه‎‎هاي اينترنتي خود، با اسم و رسم متهمان منتشر ساخته و آب پاكي را به روي دست قانونگرايي ريختند و هر روز «جرم افتراء» را رسما و در منظر تمام نهاد‎هاي حاكميت مرتكب شدند.
از اين جالب‎تر نيز سكوت قاضي دادگاه رسيدگي كننده و دادستان وقت تهران در برخورد با اين‎گونه جرايم گسترده و سازمان يافته است. اين رويكرد چنان از سوي دستگاه‎ها و افراد مختلف مورد استقبال قرار گرفت كه پس از تصميم دادستان جديد تهران مبني بر غيرعلني برگزار شدن ادامه رسيدگي به اتهامات مزبور و عمل به نص قانون، برخي خبرگزاري‎ها مدعي طرح برخي مسايل امنيتي در دادگاه شدند! حال آن‎كه عمل به «مر» قانون، داعيه اصلي اين تغيير رويكرد احتمالي بوده است.

3- كيفرخواست مخملي دسته‎جمعي
اين‎كه آيا آن‎چه پس از انتخابات روي داد، از پيش طراحي شده بود و آيا مي‎توان آن را در ذيل انقلاب‎هاي مخملي صورت گرفته در دهه گذشته دانست، امري است تحليلي و بر عهده جامعه شناسان و متخصصان مسايل سياسي و امنيتي؛ اما اين‎كه نماينده دادستان در جلسه رسيدگي و در مقام ارايه كيفرخواست، از «كودتاي مخملي» و «براندازي مخملين» نام ببرد، بسي محل تامل است. چرا‎كه در هيچ‎يك از قوانين كيفري جمهوري‎اسلامي نامي از انقلاب و كودتاي مخملي برده نشده و ذكر اين عنوان در ادبيات حقوقي، وجهي ندارد. به‎علاوه، متن كيفرخواست‎هايي كه از سوي نمايندگان دادستان در دادگاه قرائت شد، از نظر حقوقي و قانوني فاقد مولفه‎‎هاي يك كيفرخواست است و مي‎توان آن را تنها بيانيه‎اي سياسي بر عليه اغتشاشات روي داده پس از انتخابات تلقي كرد.
از سوي ديگر، براساس بند (م) ماده سه قانون تشكيل دادگاه‎هاي عمومي و انقلاب (اصلاحي هزاروسيصدهشتادويك) كيفرخواست هر متهم بايد به‎صورت جداگانه صادر شده و مشتمل بر مواردي چون نام، شغل، محل اقامت و تحصيلات متهم، نوع اتهام، دلايل اتهام، مواد قانوني مورد استناد و سابقه محكوميت كيفري متهم باشد. علي‎رغم اين الزام قانوني، نماينده دادستان وقت تهران، متني را تحت عنوان «كيفرخواست عمومي» قرائت كرد كه سواي بيان اتهامات كلي، ذكري از مشخصات كامل متهمان، عنوان قانوني اتهام و ماده مورد استناد دادستان و دلايل آن به ميان نيامده است.
با اين وصف و با توجه به الزام بند (ج) ماده چهارده قانون تشكيل دادگاه‎ها (اصلاحي هزاروسيصدوهشتادويك) مبني بر اين‎كه دادگاه تنها مي‎تواند به جرايم مندرج در كيفرخواست رسيدگي نمايد، مشخص نيست قاضي دادگاه به جرم چه كساني و به استناد چه مواد قانوني رسيدگي كرده و رأي مقتضي صادر خواهد كرد؟

4- غيبت سردسته‎ها، محاكمه ابزارها
اگرچه اصل بيستم قانون اساسي تصريح كرده كه همه افراد ملت در برابر قانون يكسان هستند و اصل برابري در برابر قانون در نظام حقوق اساسي ايران به رسميت شناخته شده است، اما آن‎چه در جريان تعقيب و رسيدگي به وقايع پس از انتخابات روي داده است، نشان مي‎دهد كه گويا برخي افراد برجسته سياسي، در صورت ارتكاب جرايم متعدد، قابل تعقيب و محاكمه كيفري نيستند. آن چه كه افكار عمومي از دادگاه وقايع اخير احساس كرد، اين بود كه نظام قضايي كشور، برخي چهره‎‎هاي غيراصلي و متهمان رديف دوم و سوم را به پاي ميز محاكمه كشانده، و در مقابل، متهمان رديف اول را ر‎ها گذاشته تا به فعاليت‎هاي برهم زننده نظم و امنيت كشور ادامه دهند. اين برداشت عمومي، چندان هم مغاير با واقع نيست. در حالي‎كه چهره‎‎هاي كمتر مؤثر در تخريب‎هاي پس از انتخابات (كه حتي بعضا در روز انتخابات و قبل از شكل‎گيري اخلال در نظم عمومي، بازداشت شده‎اند)، در جايگاه متهم حاضر مي‎شوند و براي شركت در برخي جلسات محاكمه مي‎شوند، در سوي ديگر ميدان، چهره‎‎هاي اصلي و مؤثر در تحريك جامعه به‎سوي آشوب، در حال تكميل سريال بيانيه‎‎هاي خود و تكميل فعاليت‎‎هاي مجرمانه‎شان در جهت افتراء به نهاد‎هاي عمومي و سلب اعتماد از نظام سياسي كشور هستند.
ارتكاب جرايمي چون «تشكيل يا مديريت دسته و جمعيت بيش از دو نفر با هدف بر هم زدن امنيت كشور(ماده چهارصدونودوهشت ق.م.ا)»، «فعاليت تبليغي عليه نظام جمهوري‎اسلامي به نحو - از جمله انتشار بيانيه و نامه سرگشاده- (ماده پانصد ق.م.ا)»، «انتشار شكواييه يا گزارش كذب به قصد تشويش اذهان عمومي(ماده ششصدونودوهشت ق.م.ا)» و «اشاعه فحشا از طريق انتساب رفتار مجرمانه به افراد(تبصره ماده ششصدونودوهفت ق.م.ا)» از جمله اتهاماتي است كه چهره‎‎هاي اصلي وقايع پس از انتخابات با آن روبه‎رو هستند، لكن عليرغم سنگين بودن مجازات‎هاي پيش‎بيني شده براي آن‎ها و تأكيد ماده چهل‎وپنج قانون مجازات اسلامي بر تشديد مجازات سردستگان رفتار‎هاي مجرمانه، تاكنون هيچ كيفرخواستي بر عليه آنان صادر نشده است.

5- آزمون عملي
تمام آن‎چه بيان شد - فارغ از ماهيت رفتار‎هاي مجرمانه كه پس از انتخابات رياست‎جمهوري روي داد- تنها و تنها بيان دغدغه‎‎هاي حقوقي بخشي از نخبگان كشور بود كه در جهت ياري رساندن مسئولان قضايي به رشته تحرير در آمد. همان‎گونه كه -به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي- ماجرا‎هاي اخير به منزله يك «رزمايش همه‎جانبه براي نظام اسلامي» بود، به نظر مي‎رسد روند رسيدگي به اتهامات متهمان نيز در حكم آزمون عملي و حساس دستگاه قضايي كشور و قوانين كيفري است كه با تيزبيني و حساسيت مسئولان جديد عدليه، مي‎تواند بركات فراواني را در پي داشته باشد. جان كلام اين‎كه «قوه قضاييه براي عدل است، براي عدالت است. معيار و شاخص عدل هم عمل به قانون است. اگر عمل فرد، جمع، منطبق به قانون شد، اين عدالت است؛ اگر از قانون انحراف پيدا كرد، اين بي‏عدالتي است. و قانون هم در نظام اسلامي، قانون اسلامي است. البته در مجموعه قوانين ما ممكن است، قوانيني باشند كه صددرصد با احكام اسلامي منطبق نباشند، يا قوانيني كه از قبل مانده‏اند يا برخي قوانين ديگر، كه اين‎ها بايست اصلاح بشود. معيار، اين است كه بر طبق قانون عمل بشود. عدل، اين‎جا تحقق پيدا مي‎كند.» (بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار رييس و مسئولان قوه قضاييه‏؛ هفتم تير هزار وسيصد وهشتاد وهشت)