بسمه تعالی

امروز به طور اتفاقی در یکی از برنامه های زنده شبکه یک، دکتر سید محسن فاطمی (استاد دانشگاه بريتيش كلمبيا كانادا) را دیدم که درباره آداب حرف زدن و مذاکره سخن می گفت و مثل همیشه چندین نکته جالب و شنیدنی در لابلای حرفهایش به دست آوردم.

یک نکته جالب -و ایضا شبه سیاسی- که در صحبتهای ایشان به نظرم آمد، تحلیل علل «زیاد حرف زدن برخی مدیران» بود! به گفته دکتر فاطمی چندی پیش یک موسسه مطالعاتی در ایالات متحده، پروژه ای را در دستور کار قرار داد با این موضوع که چرا برخی مدیران، بیش از اندازه حرف می زنند و علت آن چیست؟ محققان این پروژه، پس از مدتی کار میدانی و مطالعاتی به این نتیجه رسیدند که این مدیران اولا می خواهند با صحبت کردن زیاد، خود را صاحب نظر در مسائل مختلف نشان دهند و از این طریق بر ضعفهایشان غلبه کنند؛ و ثانیا این عارضه نشان دهنده آن است که این افراد در گذشته مجال سخن گفتن پیدا نکرده و کسی به آنان و سخنانشان توجه نمی کرد، فلذا با دستیابی به یک پست مدیریتی، این عقده ها را برطرف می سازند.

این دو نکته خیلی برایم جالب بود؛ مثل سایر صحبتهای دکتر فاطمی. چرا که اولا تذکری برای خودم بود تا رفتارهای خودم را مورد بررسی و تجدید نظر قرار دهم. و ثانیا موجب شد تا بتوانم بسیاری از پرحرفی های برخی مدیران و نخبگان سیاسی کشور را تحلیل کنم.

زیباتر از سخن دکتر فاطمی، روایتی است که از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که فرموده است: من كثر كلامه كثر خطاؤه و من كثر خطاؤه قلّ حياؤه و من قلّ حياؤه قلّ ورعه و من قلّ ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النار. (بحارالانوار ج71، ص286)

 هر که کلامش زياد شود، اشتباهاتش زياد مي‌شود؛ و هر کس خطايش زياد شود، شرم و حيايش کم مي‌شود؛ و آنکه حيايش کم شود، ورع و پرهيزگاري‌اش کم شود؛ و هر کسي خداترسي‌اش کم شود، قلبش مي‌ميرد؛ آنکه قلبش مُرد، در آتش افکنده شود...