اِخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَ اَلنَّاسِ...
بسمه تعالی
در وبلاگ یکی از دانشجویان حقوق (احقاق) مطلبی دیدم که به فرمایش امیرالمومنین علیهالسلام درباره ویژگیهای لازم برای تصدی امر قضاوت اشاره کرده بود؛ و اینکه حاکم اسلامی باید چه ویژگیهایی را در امر گزینش قضات مورد نظر قرار دهد. حیفم آمد که در این وبلاگ به این نکات مهم اشاره نشود؛ چه اینکه فرمایش امیرالمومنین علیهالسلام نه تنها حکمتآمیز و زیباست، بلکه برای شیعیان ایشان لازمالاتباع است و تخطی از آن، تخطی از امر الهی است.
ایشان در متن حکم انتصاب مالک اشتر نخعی به امارت مصر (که به عهدنامه مالک اشتر معروف شده)، به مالک اشتر اذن میدهند تا قضات مورد نیاز را نصب نمایند. برای این منظور، ایشان معیارهایی را برای این «نصب عام» ارائه می دهند تا مالک بر اساس آنها اقدام به جذب قضات نماید.
در مرقومه امیرالمومنین علی ابن ابي طالب علیهالسلام آمده است:
«ثُمَّ اِخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَ اَلنَّاسِ أَفْضَلَ رَعِيَّتِكَ فِي نَفْسِكَ مِمَّنْ لاَ تَضِيقُ بِهِ اَلْأُمُورُ وَ لاَ تُمَحِّكُهُ اَلْخُصُومُ وَ لاَ يَتَمَادَى فِي اَلزَّلَّةِ وَ لاَ يَحْصَرُ مِنَ اَلْفَيْءِ إِلَى اَلْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ وَ لاَ تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَى طَمَعٍ وَ لاَ يَكْتَفِي بِأَدْنَى فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاهُ. وَ أَوْقَفَهُمْ فِي اَلشُّبُهَاتِ وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ وَ أَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَةِ اَلْخَصْمِ وَ أَصْبَرَهُمْ عَلَى تَكَشُّفِ اَلْأُمُورِ وَ أَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اِتِّضَاحِ اَلْحُكْمِ مِمَّنْ لاَ يَزْدَهِيهِ إِطْرَاءٌ وَ لاَ يَسْتَمِيلُهُ إِغْرَاءٌ. وَ أُولَئِكَ قَلِيلٌ ثُمَّ أَكْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ وَ اِفْسَحْ لَهُ فِي اَلْبَذْلِ مَا يُزِيلُ عِلَّتَهُ وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى اَلنَّاسِ وَ أَعْطِهِ مِنَ اَلْمَنْزِلَةِ لَدَيْكَ مَا لاَ يَطْمَعُ فِيهِ غَيْرُهُ مِنْ خَاصَّتِكَ لِيَأْمَنَ بِذَلِكَ اِغْتِيَالَ اَلرِّجَالِ لَهُ عِنْدَكَ، فَانْظُرْ فِي ذَلِكَ نَظَراً بَلِيغاً فَإِنَّ هَذَا اَلدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي اَلْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ اَلدُّنْيَا...»
و براى قضاوت در ميان مردم، يكى از افرادی را برگزين كه از نظر تو برتر از ديگران است. از آن كسانی كه كارها بر او دشوار نیست و از عهده كار قضا برمى آيد. مردى كه دیگران نتوانند رأى خود را بر او تحميل كنند؛ و اگر مرتكب خطايى شد، بر آن اصرار نورزد؛ و چون حقيقت را شناخت در عمل به آن درنگ نکند؛ و نفسش به حرص و طمع متمايل نباشد؛ و به اندک فهمی -بى آنكه به عمق حقيقت رسد- بسنده نكند [و بکوشد تا به کنه حقیقت دست یابد.]
قاضى تو بايد از هر كس ديگر موارد شبههناک را بهتر بشناسد؛ و بيش از همه به دليل و حجت متكى باشد؛ و از کثرت مراجعه اصحاب دعوا كمتر از ديگران خسته و ملول شود؛ و در كشف حقيقت، شكيباتر از همه باشد؛ و چون حكم آشكار شد، قاطعانه رأى دهد.
قاضی تو باید کسی باشد، که چربزبانى و ستايشِ کسی، به خودپسنديش نكشاند؛ و در اثر تشويق و ترغيب ديگران، به يكى از دو طرف دعوا متمايل نشود؛
چنين افرادی بسیار اندك هستند، پس بر عملکرد او بسیار نظارت کن؛ و در بذل مال به او گشاده دستى به خرج ده تا گرفتاريش برطرف شود و نيازش به مردم نيفتد؛ و او را در نزد خود چنان منزلتى ده كه نزديكانت درباره او طمع نكنند و در نزد تو از آسيب ديگران در امان ماند؛
در اين كار نيكو نظر كن كه اين دين در دست بدكاران اسير است. از روى هوا و هوس در آن عمل مىكنند و آن را وسيله طلب دنيا قرار داده اند.»